کلمه جو
صفحه اصلی

سلفیدن

فارسی به انگلیسی

to shell out, [o.s.] to cough - vulgar for

مترادف و متضاد

cough (فعل)
سرفه کردن، سلفیدن، عطسه کردن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - سرفه کردن . ۲ - پولی به عنوان رشوه یا تعارف پرداختن .
سرفیدن . سرفه کردن . یادرج کردن نصب نمودن .

فرهنگ معین

(سُ لْ دَ ) (مص ل . ) (عا. ) ۱ - سرفه کردن . ۲ - پولی به عنوان رشوه یا تعارف پرداختن ، پولی را به اجبار دادن .

لغت نامه دهخدا

سلفیدن. [ س ُ دَ ] ( مص ) سرفیدن. ( آنندراج ). سرفه کردن. سعال. ( زمخشری ). سرفه کردن. سرفیدن. عطسه زدن. ( ناظم الاطباء ) :
هم فرقی و هم زلفی مفتاحی و هم قلفی
بی رنج چه می سلفی آواز چه لرزانی.
مولوی ( از جهانگیری ).
|| درج کردن. نصب نمودن. ( ناظم الاطباء ).

پیشنهاد کاربران

هزینه کردن پولی از روی ناچاری و بی میلی یا رو در واسی


کلمات دیگر: