کلمه جو
صفحه اصلی

یغر

فرهنگ فارسی

ستبیر و عظیم الجثه ( از لحاظ تشبیه به خمیرور آمده ).

لغت نامه دهخدا

یغر. [ ی ُ غ ُ ] ( ترکی ، ص ) مأخوذ از مصدر «یُغُرماق » ترکی به معنی خمیر کردن ، یا یوغن ترکی به معنی سطبر و کلفت و درشت و گنده و بی اندام و ناهموار. در تداول عامه ، ناتراشیده و ناخراشیده. سخت خشن. کت وکلفت. سِتَنْبه. ( از یادداشت مؤلف ). و رجوع به یغور شود. || خشن در خلق و خوی. ( از یادداشت مؤلف ).

یغر. [ ی َ غ ِ ] ( اِخ ) نام یکی از پادشاهان چین. نام خاقان چین. ( ناظم الاطباء ).

یغر. [ ی َ غ ِ ] (اِخ ) نام یکی از پادشاهان چین . نام خاقان چین . (ناظم الاطباء).


یغر. [ ی ُ غ ُ ] (ترکی ، ص ) مأخوذ از مصدر «یُغُرماق » ترکی به معنی خمیر کردن ، یا یوغن ترکی به معنی سطبر و کلفت و درشت و گنده و بی اندام و ناهموار. در تداول عامه ، ناتراشیده و ناخراشیده . سخت خشن . کت وکلفت . سِتَنْبه . (از یادداشت مؤلف ). و رجوع به یغور شود. || خشن در خلق و خوی . (از یادداشت مؤلف ).


پیشنهاد کاربران

ناتراشیده و ناخراشیده٬ کت و کلفت، عظیم الجثه

یُغُر در گویش یزدی یعنی درشت استخوان کسی که استخوان درشت دارد.


کلمات دیگر: