مترادف بی تجربه : تازه کار، خام، کم تجربه، مبتدی، ناآزموده، ناپخته، ناشی، نامجرب
متضاد بی تجربه : آزموده، آگاه، باتجربه، خبره، کارکشته، کهنه کار، مجرب
برابر پارسی : خام کاری، خام دست
inexperienced
amateur, babe, childish, green tumb, greenhorn, immature, maiden, new, raw, unpracticed, unripe, unseasoned, unskilled, untested, untrained, young
تازهکار، خام، کمتجربه، مبتدی، ناآزموده، ناپخته، ناشی، نامجرب ≠ آزموده، آگاه، باتجربه، خبره، کارکشته، کهنهکار، مجرب