کند فهم کم هوش کور دل : مدار چشم ازین کور باطنان انصاف که گشته است بعنقا هم آشیان انصاف . ( صائب )
کور فهم
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
کورفهم.[ ف َ ] ( ص مرکب ) کورباطن. ( آنندراج ) ( فرهنگ فارسی معین ). دیرفهم. کندفهم. کودن. رجوع به کورباطن شود.
کلمات دیگر: