عشرت کردن خوش خوردن
خوردن و شکستن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
خوردن و شکستن. [ خوَرْ / خُرْ دَ ن ُ ش ِ ک َ ت َ ] ( ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) عشرت کردن. خوش خوردن. ( یادداشت مؤلف ) : امیر عمرو را دستوری داد تا به خوردن و شکستن مشغول شد. ( تاریخ سیستان ).
گوید از عمر و ز شادی چه بود خوشتر
مکن اندیشه ز فردا بخور و بشکن.
گوید از عمر و ز شادی چه بود خوشتر
مکن اندیشه ز فردا بخور و بشکن.
ناصرخسرو.
کلمات دیگر: