کلمه جو
صفحه اصلی

دواقه

فرهنگ فارسی

احمق شدن .

لغت نامه دهخدا

( دواقة ) دواقة. [ دَ ق َ ] ( ع مص ) احمق شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( از مهذب الاسماء ). گول شدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || لاغر گردیدن شتران. || ناگوار شدن فصیل از شیر تا آنکه برگردد از مادر. || چشیدن طعام را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || سرباز زدن گوسپند از علف از ناگواری و بیمار گردیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

دواقة. [ دَ ق َ ] (ع مص ) احمق شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (از مهذب الاسماء). گول شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || لاغر گردیدن شتران . || ناگوار شدن فصیل از شیر تا آنکه برگردد از مادر. || چشیدن طعام را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || سرباز زدن گوسپند از علف از ناگواری و بیمار گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).



کلمات دیگر: