خوش سیما آفتاب منظر
خورشید سیما
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
خورشیدسیما. [ خوَرْ / خُرْ ] ( ص مرکب ) خوش سیما. آفتاب منظر. خوبروی. جمیل :
میان دو عمزاده وصلت فتاد
دو خورشیدسیمای مهترنژاد.
میان دو عمزاده وصلت فتاد
دو خورشیدسیمای مهترنژاد.
سعدی ( بوستان ).
کلمات دیگر: