تطاول کردن یا برجستن .
بزوان
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
بزوان. [ ب َ زَ ] ( ع مص ) تطاول کردن. ( منتهی الارب )( آنندراج ). || برجستن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || انس گرفتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || غلبه کردن بر کسی وداروگیر نمودن او را. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ).
دانشنامه عمومی
بزوان یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان بدوستان شرقی بخش مرکزی شهرستان هریس شهرستان هریس واقع شده است.
wiki: بزوان
کلمات دیگر: