کلمه جو
صفحه اصلی

تقات

فرهنگ فارسی

تقاه

لغت نامه دهخدا

تقات. [ ت ُ ] ( ع اِ ) تقاة. رجوع به تقاة شود.

تقاة. [ ت ُ ] ( ع اِ ) پرهیزگاری. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

تقات . [ ت ُ ] (ع اِ) تقاة. رجوع به تقاة شود.



کلمات دیگر: