کلمه جو
صفحه اصلی

کارگشایی

فارسی به انگلیسی

facilitation

فرهنگ معین

( ~ . ) (حامص . ) چاره جویی ، مشکل گشایی .

لغت نامه دهخدا

کارگشائی. [ گ ُ ] ( حامص مرکب ، اِ مرکب ) عمل کارگشا. یاری کردن. دلالی. وکالت. با کردن صرف میشود. || بانک کارگشائی ؛ بانک رهینه های منقول.

فرهنگ عمید

عمل کارگشا، کار راه اندازی، کارسازی.


کلمات دیگر: