کلمه جو
صفحه اصلی

کتر

فرهنگ فارسی

دشتی بود نزدیک بلخ در ترکستان که سلطان محمود غزنوی در آنجا بسال ۳۹۸ ه ق . با ترکان جنگ کرد و لشکریان وی بسیاری از ایشان را بکشتند . برخی از آنان بگریختند ولی در آب غرق شدند .
( اسم ) افزار یست که برای توده کرده خاک و تقسیم آن به تپه های کوچک یا پشته ها بکار میرود بدین ترتیب که دو مرد رو بروی هم می ایستند و کتر را به پس و پیش میکشند .
گوری از گورهای عاد

فرهنگ معین

(کَ تَ ) (اِ. )افزاری است که برای توده کردن خاک و تقسیم آن به تپه های کوچک یا پشته ها به کار رود. بدین ترتیب که دو مرد روبروی هم می ایستند و کتر را به پس و پیش می کشند.

لغت نامه دهخدا

کتر. [ ک َ ت َ ] ( ع اِ ) کوهان بلند. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). کوهان. ( منتهی الارب ). کوهان بلند شتر. ( ناظم الاطباء ). کَترَة. رجوع به کتر [ ک َ / ک ِ ] و رجوع به کترة شود.

کتر. [ ک َ ] ( ع اِ ) شمرده و اندازه. ( منتهی الارب ). قدر و اندازه. || لیاقت. حسب. ( ناظم الاطباء ). حسب و قدر. ( اقرب الموارد ). || میانه هر چیزی. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || رفتاری است مانند رفتار مستان. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). || هوده خرد. || دیوار خرمنگاه. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). دیوار خرمنگاه غله. ( ناظم الاطباء ). || کوهان بلند. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). کِتر. کَتِر. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). و رجوع به کَتَر و کِتر شود. || جای خشک کردن خرما. ( ناظم الاطباء ).

کتر. [ ک ِ ] ( ع اِ ) گوری از گورهای عاد یا بنایی است شبیه به گنبد و کوهان را بدان تشبیه دهند. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به کَتَر و کَتر شود.

کتر. [ ک َ ت َ ] ( اِخ ) ولایتی است در هندوستان. ( فرهنگ اسدی اقبال ص 161 ). این گفته اسدی ظاهراً براساسی نباشد چه کتر دشتی بوده است نزدیک بلخ بچهار فرسخ بر کران رود جیحون و سلطان محمود با ایلک خان در آنجا حرب کرده است و ایلک خان را بشکست. صاحب تاریخ گردیزی آرد: ایلک خان با آن لشکر از رود بگذشت و به بلخ آمد و امیرمحمود رحمةاﷲ آنجا رفت و به دشت کتر حرب کردند. ( تاریخ گردیزی ص 54 ). صاحب تاریخ یمینی جای این دشت را بدون ذکر نام کتر بر چهارفرسنگی بلخ کنار پل چرخیان می نویسد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 298 ) :
ز بت پرستان چندان بکشت و چندان بست
که کشته بود و گرفته ز خانیان به کتر.
فرخی.
و گر بیاید زانگونه باز باید گشت
که خان ز دشت کتر پشت گوژ و روی آژنگ.
فرخی.
آنچه او کرد به ترکستان با لشکر خان
شاه کرده ست بدان لشکر در دشت کتر.
فرخی.
نه یک سواراست او بلکه صد هزار سوار
بر این گواه منست آنکه دید فتح کتر.
عنصری.
رجوع به تاریخ گردیزی ص 54 و تاریخ یمینی ص 298 شود.

کتر. [ ک َ ] (ع اِ) شمرده و اندازه . (منتهی الارب ). قدر و اندازه . || لیاقت . حسب . (ناظم الاطباء). حسب و قدر. (اقرب الموارد). || میانه ٔ هر چیزی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || رفتاری است مانند رفتار مستان . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || هوده ٔ خرد. || دیوار خرمنگاه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). دیوار خرمنگاه غله . (ناظم الاطباء). || کوهان بلند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). کِتر. کَتِر. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). و رجوع به کَتَر و کِتر شود. || جای خشک کردن خرما. (ناظم الاطباء).


کتر. [ ک َ ت َ ] (اِخ ) ولایتی است در هندوستان . (فرهنگ اسدی اقبال ص 161). این گفته ٔ اسدی ظاهراً براساسی نباشد چه کتر دشتی بوده است نزدیک بلخ بچهار فرسخ بر کران رود جیحون و سلطان محمود با ایلک خان در آنجا حرب کرده است و ایلک خان را بشکست . صاحب تاریخ گردیزی آرد: ایلک خان با آن لشکر از رود بگذشت و به بلخ آمد و امیرمحمود رحمةاﷲ آنجا رفت و به دشت کتر حرب کردند. (تاریخ گردیزی ص 54). صاحب تاریخ یمینی جای این دشت را بدون ذکر نام کتر بر چهارفرسنگی بلخ کنار پل چرخیان می نویسد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 298) :
ز بت پرستان چندان بکشت و چندان بست
که کشته بود و گرفته ز خانیان به کتر.

فرخی .


و گر بیاید زانگونه باز باید گشت
که خان ز دشت کتر پشت گوژ و روی آژنگ .

فرخی .


آنچه او کرد به ترکستان با لشکر خان
شاه کرده ست بدان لشکر در دشت کتر.

فرخی .


نه یک سواراست او بلکه صد هزار سوار
بر این گواه منست آنکه دید فتح کتر.

عنصری .


رجوع به تاریخ گردیزی ص 54 و تاریخ یمینی ص 298 شود.

کتر. [ ک َ ت َ ] (ع اِ) کوهان بلند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). کوهان . (منتهی الارب ). کوهان بلند شتر. (ناظم الاطباء). کَترَة. رجوع به کتر [ ک َ / ک ِ ] و رجوع به کترة شود.


کتر. [ ک ِ ] (ع اِ) گوری از گورهای عاد یا بنایی است شبیه به گنبد و کوهان را بدان تشبیه دهند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به کَتَر و کَتر شود.


فرهنگ عمید

= پل کش

پل‌کش#NAME?


دانشنامه عمومی

کُتر تیره ای از طایفه زیدعلی از ایل بیرانوند است.زادگاه اصلی آن ها پشتکوه (منطقه ایلیاتی کبیرکوه) می باشد.طایفه کتر در مناطق گرمسیری و دره شهر و چم مهر با زبان لری و مناطق هرو و سیلاخور و عموماً سایر مناطق با زبان لکی تکلم می کنند و تماماً شیعه هستند.
رزم آرا و اعمال سیاست های نظامی در غرب کشور؛ هفته نامه سیمره ۲۶۸، تاریخ ۲۳ شهریور ۱۳۹۲. (در آن به مبارزات و وضعیت بیرانوند بخصوص زیدعلی و فرزندان شاره شده است)
کتاب تنگه زاهدشیر (نقش ایل بیرانوند در دوره قاجار و پهلوی)؛ ماشالله بیرانوند، شماره کتاب ملی ۲۴۰۱۲۴۳، انتشارات شاپور خواست، چاپ سال ۱۳۸۶. (در صفحات متعدد کتاب به مبارزات ایل بزرگ بیرانوند وطایفه زیدعلی «جد کتر» اشاره شده است)
کتاب در آفتاب نشین کبیرکوه؛ جهانبخش رشیدی، انتشارات ثریا، شماره کتاب شناسی ملی ۳۱۶۲۹۶۵. (در رابطه با مبارزات فرزندان زیدعلی نوشته شده)
کتاب باجول هو کستره ایل باجولوند، نوشته عباس وثوق، انتشارات مطیع قم، شماره شناسایی ۲۹۵۶۸۴۲
کتاب تاریخ لرستان
وبلاک کتر تیره ای از ایل بیرانوند، بلاکفا
وبلاک مروری بر سرگذشت طایفه کتر از آواخر حکومت قاجار تا کنون، بلاکفا
در اواخر دوران حکومت قاجار فردی بنام امرعلی که از نوادگان زیدعلی بیرانوند بوده به دلیل کشتن تعدادی از افراد قشون حکومت تحت تعقیب قرار میگرد و جهت حفظ جان خود از کبیرکوه به موسیان و سپس به عراق می گریزد بعد از اینکه وضعیت آرام می شود به موسیان برگشته و بطور ناشناس در بین مردم به زندگی خود ادامه می دهد. او در ساخت ابزارآلات بخصوص کتاره یا کتار که خنجر و شمشیری کوتاه با لبه پهن است مهارت زیادی داشته است. با راه اندازی کارگاه آهنگری اقدام به ساخت ابزارآلات مورد نیاز مردم می کند. وی به واسطه مهارت خود در ساخت کتار به امرعلی کتار معروف می شود. از طایفه دیناروند همسر اختیار کرده و صاحب شش فرزند پسر می شود. شش فرزند امرعلی بنامهای مرشد، کرمجان، پنجعلی، علی حیدر ،شاه حسین و میرحسین پس از اینکه از هویت پدر آگاه شدند به ایل خود (بیرانوند) پیوسته و عازم هرو و منطقه سیلاخور می شوند. پدرشان به دلیل کهولت سن به رحمت خدا رفته و در قبرستان (دارسوز) سوکی دفن می شود. فرزندان امرعلی از اقوام و ایل خود همسر اختیار کرده و صاحب فرزند می شوند. بطوری که فرزندان و نوه های امرعلی کتار به طایفه بزرگی بنام کتار که به مرور زمان به «کُتر تغییر یافته» تبدیل می شود. طایفه کُتر در دروان ظلم و جور رضاخان عمدتاً از جنگجویان علی مردان خان بیرانوند بوده اند. سردارانی همچون مرشد، کرمجان، محمدعلی، براری، مهرعلی، شاه حسین و میرحسین داشته اند. در طول دوران مبارزه ایل بیرانوند با حکومت این افراد به دست دژخیمان پهلوی کشته شده اند یا از خانه و کاشانه خود رانده یا تعبید گردیده اند. نقل است که بزرگان کتر دوشادوش علیمردان خان (مردو) در جنگ های بیرانوند با روس و انگلیس و جنگ های بیرانوند با رضاخان شرکت داشته اند و به فرمان علیمردان خان به مردمی که بر اثر قحطی رنج می بردند کمک زیادی کرده اند. با ترور ناجوانمردانه علی مردان خان و شکست عشایر از قشون رضا خان، خانواده های کتر یاغی می شوند. تعدادی از بزرگان آن ها دستگیر و تعدادی متواری و به منطقه گرمسیری کوچ می کنند یا به مناطق دیگر کشور ایران تعبید شدند.
طایفه کترعمدتاً در منطقه گرمسیری مابین دره شهر و پلدختر، اندیمشگ هروه زاغه (بین طایفه دالوند و میخک)، خرم آباد، بروجرد، آغاجاری، اهواز، پلدختر، تهران، ورامین، نورآباد ممسنی فارس،شیراز، دره شهر، الوار گرمسیری، چم مهر، کمالوند، کرمانشاه، ساوه، گلستان، ماژین و... ساکن هستند.

نام طایفه ای در لرستان است که جد آنها به نام امرعلی زیدعلی در ساخت کتاره( شمشیر یا قداره)مهارت زیادی داشته (این حرفه را از هندوها که به ایران آمده اندآموخته است ) و ی در منطقه مورموری دیناروندو هرو لرستان ییلاق وقشلاق میکرده . ایشان را بخاطر مهارتش در ساخت این وسیله امرعلی کتاره می نامیدند به مرور زمان کتاره به کتر تغییر یافت و فامیل و فرزندان ایشان به طایفه کتر معروف شدند


کُتر؛ نام تیره ای از ایل بیرانوند.


گویش مازنی

/ketar/ کبوتر

کبوتر



کلمات دیگر: