( مصدر ) ۱ - خود نمایی کردن تکبر ورزیدن . ۲ - سربلند بودن مفتخر بودن . ۳ - از خود قدرت نشان دادن مقاومت کردن ۴ - گردنکشی کردن عصیان ورزیدن . ۵ - برابری کردن مقابله کردن .
گردن افراشتن
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
( ~ . اَ تَ ) (مص ل . ) طغیان کردن ، سرکشی .
لغت نامه دهخدا
گردن افراشتن. [ گ َ دَ اَ ت َ ] ( مص مرکب ) گردن بلند کردن. || گردن کشیدن. طغیان. سرکشی :
هرکه گردن به دعوی افرازد
دشمن از هر طرف بدو تازد.
قزل ارسلان قلعه ای سخت داشت
که گردن به الوند برمیفراشت.
هرکه گردن به دعوی افرازد
دشمن از هر طرف بدو تازد.
سعدی.
|| امتداد و برابری و مقابله در بلندی : قزل ارسلان قلعه ای سخت داشت
که گردن به الوند برمیفراشت.
سعدی ( بوستان ).
کلمات دیگر: