کلمه جو
صفحه اصلی

لرک

فرهنگ فارسی

( اسم ) شیر ترش که بسبب جوشیدن غلیظ شده باشد .
درختی است از تیره ژوگلانداسئنا از جنس پتروکاریا .

فرهنگ معین

(لُ ) (اِ. )شیر ترش که به سبب جوشیدن غلیظ شده باشد.

لغت نامه دهخدا

لرک. [ ل ُ ] ( اِ )شیر ترش غلیظ شده بواسطه جوشیدن. ( ناظم الاطباء ).

لرک. [ ل َ ] ( اِ ) درختی است از تیره ژوگلانداسه ازجنس پتروکاریا و یک نمونه آن پتروکاریافراکزینی فلیا در جنگلهای کرانه دریای مازندران موجود است و از جلگه تا ارتفاع هزار گز از سطح دریا میروید. این درخت در خاک ژرف و خنک بهتر میروید از این رو در کناررودخانه ها فراوان تر است. درخت لرک روشنایی پسند است.از سرمای بهاره در آغاز جوانی آسیب می بیند، پس خوب است که در جوانی در پناه درختان دیگر باشد ولی باید پس از آنکه به خوبی جایگزین گردید روشنایی فراوان بدو برسد. لرک به ارتفاع 15 گز و قطر هشت عشر گز میرسد. چوب آن نرم و سبک است و برای کبریت سازی و تهیه صندوق مصرف میشود زغال و هیزم آن بد نیست. درخت لرک میتواند دانه زاد و یا شاخه زاد باشد. دانه زاد آنهم در جنگل های آمیخته شایسته میباشد، برای آرایش باغ نیز کاشته میشود. نام این درخت در نور و کجور و گرگان و مازندران لرک است و لارک هم می گویند. نامهای دیگر آن موتال ( در آستارا )، متول ( در گرگانرود )؛ مولول ( در شفارود )، کوچ و کوچی ( در اطراف رشت و رودبار و فومن و درفک )، کهل ( در دیلمان و لاهیجان و شهسوار ) سیاه کهل ( در رامسر ) و ترکان قره قوز و یالان قوز گویند و در مینودشت قزقره خوانده میشود. این درخت در نواحی مرطوب بحر خزر تا حدود هزار گز ارتفاع و در جنگلهای نو و در سواحل آستارا تا مینودشت دیده میشود. و برای کاغذسازی مفید است. رجوع به موتال و کهل شود. ( گاابا ) ( جنگل شناسی ساعی ج 1 ص 186 ).

لرک . [ ل َ ] (اِ) درختی است از تیره ٔ ژوگلانداسه ازجنس پتروکاریا و یک نمونه ٔ آن پتروکاریافراکزینی فلیا در جنگلهای کرانه ٔ دریای مازندران موجود است و از جلگه تا ارتفاع هزار گز از سطح دریا میروید. این درخت در خاک ژرف و خنک بهتر میروید از این رو در کناررودخانه ها فراوان تر است . درخت لرک روشنایی پسند است .از سرمای بهاره در آغاز جوانی آسیب می بیند، پس خوب است که در جوانی در پناه درختان دیگر باشد ولی باید پس از آنکه به خوبی جایگزین گردید روشنایی فراوان بدو برسد. لرک به ارتفاع 15 گز و قطر هشت عشر گز میرسد. چوب آن نرم و سبک است و برای کبریت سازی و تهیه ٔ صندوق مصرف میشود زغال و هیزم آن بد نیست . درخت لرک میتواند دانه زاد و یا شاخه زاد باشد. دانه زاد آنهم در جنگل های آمیخته شایسته میباشد، برای آرایش باغ نیز کاشته میشود. نام این درخت در نور و کجور و گرگان و مازندران لرک است و لارک هم می گویند. نامهای دیگر آن موتال (در آستارا)، متول (در گرگانرود)؛ مولول (در شفارود)، کوچ و کوچی (در اطراف رشت و رودبار و فومن و درفک )، کهل (در دیلمان و لاهیجان و شهسوار) سیاه کهل (در رامسر) و ترکان قره قوز و یالان قوز گویند و در مینودشت قزقره خوانده میشود. این درخت در نواحی مرطوب بحر خزر تا حدود هزار گز ارتفاع و در جنگلهای نو و در سواحل آستارا تا مینودشت دیده میشود. و برای کاغذسازی مفید است . رجوع به موتال و کهل شود. (گاابا) (جنگل شناسی ساعی ج 1 ص 186).


لرک . [ ل ُ ] (اِ)شیر ترش غلیظ شده بواسطه ٔ جوشیدن . (ناظم الاطباء).


دانشنامه عمومی

لرک یا آجیل هفت مغز یا آجیل گهنبار آجیلی است که در زرتشتیان تشریفاتی خاص، و معمولاً هنگام جشن ها تهیه و به عنوان نذر و فدیه میان دیگران پخش می نماید. بی گمان در شکل اولیه این تقدیم و اهدایی بوده، جهت فروهر ها که بر سفره می نهادند تا موجب خشنودی شان شود.
معمولاً از هفت میوهٔ خشک شامل: پسته، بادام، سنجد، کشمش، گردو، برگه هلو، انجیر و خرما که در مراسم آفرینگان ها، گاهنبارها، جشن خوانی، جشن نوزادی، در مراسم سدره و کشتی بندی و دیگر اعیاد به مدعوین داده می شود.
این آجیل به ویژه در گاهنبار ها بسیار مورد استفاده است و زرتشتیان بدان اهمیت بسیار می دهند اما امروزه انواع دیگری از آجیل، چون نارگیل، قیسی، مویز و نبات نیز بدان می افزایند و لرک یا آجیل هفت مغز یا آجیل گهنبار می نامند.
تهیهٔ آجیل مشگل گشا که در مراسم مختلف یا جهت رفع گرفتاری و مشکل به عنوان فدیه میان دیگران پخش می گردد، ریشه در همین رسم قدیمی زرتشتیان دارد.

گویش مازنی

/lark/ نام دهکده ای در ناحیه ی دشت کلارستاق

نام دهکده ای در ناحیه ی دشت کلارستاق


واژه نامه بختیاریکا

( لِرک ) لیز

پیشنهاد کاربران

لُرک یعنی خشکبار ی که در مراسم گاهنبار ( ( گُمبار ) ) و خیرات زرتشتیان استفاده می شود.


کلمات دیگر: