( ~ . ) (اِ. ) پرستو.
فراستوک
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
فراستوک. [ ف َ ] ( اِ )به معنی پرستوک است که خطاف باشد. ( برهان ). پرستوک باشد که به تازی خطاف گویند. ( فهرست مخزن الادویه ). تبدیل پرستوک است. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) :
ای قحبه بنازی به دف و دوک
مسرای چنین چون فراستوک.
ای قحبه بنازی به دف و دوک
مسرای چنین چون فراستوک.
زرین کتاب.
رجوع به فراستو شود.فرهنگ عمید
= پرستو
پرستو#NAME?
کلمات دیگر: