کلمه جو
صفحه اصلی

فتیل

فرهنگ فارسی

۱ - ( صفت ) تافته مفتول ۲ - رسن باریک از پوست خرما بن و گاهی آن را بر حلقه دو چوب ایستاده و ادیج بندند ۳ - آنچه از چرک بدن که با انشگتان تابند ۴ - مقیاسی است معادل ۱ / ۶ فلس .

فرهنگ معین

(فَ ) [ ع . ] ۱ - (ص . ) تافته ، مفتول . ۲ - ریسمان باریک از پوست خرمابن . ۳ - آن چه از چرک بدن که با انگشتان تابند.

لغت نامه دهخدا

فتیل. [ ف َ ] ( ع ص ) تافته. ( منتهی الارب ). مفتول. ( اقرب الموارد ). || ( اِ ) رسن باریک از پوست خرمابن ، و گاهی آن را بر حلقه دو چوب استاده وادیج بندند. ( منتهی الارب ). ریسمان باریکی از لیف خرما یا موی یال یا پوست. ( اقرب الموارد ). || رشته دانه خرما. ( منتهی الارب ). آنچه در چوبچه هسته خرما بود. ( ترجمان علامه جرجانی ترتیب عادل ). || آنچه از چرک بدن که با انگشتان بتابی. ( اقرب الموارد ). ریم و چرک به انگشتان تافته. ( منتهی الارب ).

فرهنگ عمید

= فتیله

فتیله#NAME?



کلمات دیگر: