سراجه، مشمشه، کتو، بیماری مسری اسب و انسان
کتو
مترادف و متضاد
فرهنگ فارسی
( اسم ) غف پنبه غوز. پنبه .
گام نزدیک نهادن
گام نزدیک نهادن
فرهنگ معین
(کَ تَ) (اِ.) مرغ سنگ خواره .
(کُ) (اِ.) غوزه پنبه .
(کَ تَ ) (اِ. ) مرغ سنگ خواره .
(کُ ) (اِ. ) غوزه پنبه .
(کُ ) (اِ. ) غوزه پنبه .
لغت نامه دهخدا
کتو. [ ک ُ / ک َت ْ تو ] (اِ) غوزه ٔ پنبه باشد که غلاف پنبه ٔ نارسیده است . (برهان ). غوزه ٔ پنبه . (فرهنگ جهانگیری ) (ناظم الاطباء) : و از پنجاه من کتوی اینان پنج من پنبه بیرون نیاید. (دیوان نظام قاری ص 133).
صبر بسیار بباید پدر پیر و حلاجش
تا دگر مادر کتو چو تو فرزند بزاید.
ز گوش پنبه برون آر ای کتو که به پیش
مسافتی است ترا ریسمان صفت بس دور.
صبر بسیار بباید پدر پیر و حلاجش
تا دگر مادر کتو چو تو فرزند بزاید.
نظام قاری (دیوان البسه ص 126).
ز گوش پنبه برون آر ای کتو که به پیش
مسافتی است ترا ریسمان صفت بس دور.
نظام قاری (دیوان ص 32).
کتو. [ ک َت ْوْ ] ( ع مص ) گام نزدیک نهادن. ( زوزنی ) ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). گام خرد نهادن. ( تاج المصادر بیهقی ).
کتو. [ ک َ ت َ ] ( اِ ) بیماریی در اسب و استر و خر. ( ناظم الاطباء ). ورم حلق ( در اسب ). ( یادداشت مؤلف ).
کتو. [ ک َ ] ( اِ ) مرغ سنگخواره را گویند و به عربی قطا خوانند. ( برهان ). مرغ سنگخواره. ( ناظم الاطباء ). قطا. ( مهذب الاسماء ). سنگخوارک. ( فرهنگ فارسی معین ).
کتو. [ ک ُ / ک َت ْ تو ] ( اِ ) غوزه پنبه باشد که غلاف پنبه نارسیده است. ( برهان ). غوزه پنبه. ( فرهنگ جهانگیری ) ( ناظم الاطباء ) : و از پنجاه من کتوی اینان پنج من پنبه بیرون نیاید. ( دیوان نظام قاری ص 133 ).
صبر بسیار بباید پدر پیر و حلاجش
تا دگر مادر کتو چو تو فرزند بزاید.
مسافتی است ترا ریسمان صفت بس دور.
کتو. [ ک َ ت َ ] ( اِ ) بیماریی در اسب و استر و خر. ( ناظم الاطباء ). ورم حلق ( در اسب ). ( یادداشت مؤلف ).
کتو. [ ک َ ] ( اِ ) مرغ سنگخواره را گویند و به عربی قطا خوانند. ( برهان ). مرغ سنگخواره. ( ناظم الاطباء ). قطا. ( مهذب الاسماء ). سنگخوارک. ( فرهنگ فارسی معین ).
کتو. [ ک ُ / ک َت ْ تو ] ( اِ ) غوزه پنبه باشد که غلاف پنبه نارسیده است. ( برهان ). غوزه پنبه. ( فرهنگ جهانگیری ) ( ناظم الاطباء ) : و از پنجاه من کتوی اینان پنج من پنبه بیرون نیاید. ( دیوان نظام قاری ص 133 ).
صبر بسیار بباید پدر پیر و حلاجش
تا دگر مادر کتو چو تو فرزند بزاید.
نظام قاری ( دیوان البسه ص 126 ).
ز گوش پنبه برون آر ای کتو که به پیش مسافتی است ترا ریسمان صفت بس دور.
نظام قاری ( دیوان ص 32 ).
کتو. [ ک َ ] (اِ) مرغ سنگخواره را گویند و به عربی قطا خوانند. (برهان ). مرغ سنگخواره . (ناظم الاطباء). قطا. (مهذب الاسماء). سنگخوارک . (فرهنگ فارسی معین ).
کتو. [ ک َ ت َ ] (اِ) بیماریی در اسب و استر و خر. (ناظم الاطباء). ورم حلق (در اسب ). (یادداشت مؤلف ).
کتو. [ ک َت ْوْ ] (ع مص ) گام نزدیک نهادن . (زوزنی ) (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). گام خرد نهادن . (تاج المصادر بیهقی ).
دانشنامه عمومی
(لکی) کِتو؛ کتاب.
گیج شدن
کتو (به انگلیسی: Torpedo scad) (Megalaspis cordyla) نوعی ماهی است.
صادقی، ن. ۱۳۸۰ . ویژگی های زیستی و ریخت شناسی ماهیان جنوب ایران.انتشارات نقش مهر.
بلگواد و لوپنتین .۱۳۷۷ . ماهیان خلیج فارس.ترجمه، اعتماد، الف. بابامخیر. انتشارات دانشگاه تهران.
اسدی، ه.دهقانی پشترودی، ر. 1375 . اطلس ماهیان خلیج فارس و دریای عمان. وزارت جهاد کشاورزی.
بدن مستطیلی شکل، فشرده و کوچک بوده فکین در جلو دارای دندان های نیش دائمی است باله مخرجی از باله پشتی دوم بلند تراولین باله پشتی دارای ۸ شعاع سخت، دومین باله پشتی دارای یک شعاع سخت و ۱۸ تا ۲۰ شعاع نرم و باله مخرجی دارای ۳ شعاع سخت و ۱۶-۱۷ شعاع نرم می باشد. در ادامه باله پشتی دوم دارای ۷ تا ۹ بالچه و در دارامه باله مخرجی دارای ۸ تا ۱۰ بالچه می باشد. باله سینه ای دراز و داسی شکل. خط جانبی در جلو خمیده و قسمت مستقیم خلفی آن تقریباً دارای ۵۶ فلس دندانه داردر تمام طول که یک تیغه جانبی دمی را تشکیل می دهد. یک لکه تیره در بالای قسمت خلفی سرپوش آبششی دیده می شود رنگ بدن در پشت مایل به خاکستری و پهلوها و شکم نقره ای می باشد. گونه ای سطح زی بوده و به صورت گله ای حرکت می کنند تغذیه آنها از سخت پوستان کوچک صورت می گیرد تغذیه توسط خارهای آبششی صورت می پذیرد. بیشینه درازای بدن 80 سانتی متر می باشد.
محل زندگی آنها شامل ساحل خاوری آفریقا، دریای قرمز و خلیج فارس تا فرموز، هاوایی و کینسلند می باشد.
صادقی، ن. ۱۳۸۰ . ویژگی های زیستی و ریخت شناسی ماهیان جنوب ایران.انتشارات نقش مهر.
بلگواد و لوپنتین .۱۳۷۷ . ماهیان خلیج فارس.ترجمه، اعتماد، الف. بابامخیر. انتشارات دانشگاه تهران.
اسدی، ه.دهقانی پشترودی، ر. 1375 . اطلس ماهیان خلیج فارس و دریای عمان. وزارت جهاد کشاورزی.
بدن مستطیلی شکل، فشرده و کوچک بوده فکین در جلو دارای دندان های نیش دائمی است باله مخرجی از باله پشتی دوم بلند تراولین باله پشتی دارای ۸ شعاع سخت، دومین باله پشتی دارای یک شعاع سخت و ۱۸ تا ۲۰ شعاع نرم و باله مخرجی دارای ۳ شعاع سخت و ۱۶-۱۷ شعاع نرم می باشد. در ادامه باله پشتی دوم دارای ۷ تا ۹ بالچه و در دارامه باله مخرجی دارای ۸ تا ۱۰ بالچه می باشد. باله سینه ای دراز و داسی شکل. خط جانبی در جلو خمیده و قسمت مستقیم خلفی آن تقریباً دارای ۵۶ فلس دندانه داردر تمام طول که یک تیغه جانبی دمی را تشکیل می دهد. یک لکه تیره در بالای قسمت خلفی سرپوش آبششی دیده می شود رنگ بدن در پشت مایل به خاکستری و پهلوها و شکم نقره ای می باشد. گونه ای سطح زی بوده و به صورت گله ای حرکت می کنند تغذیه آنها از سخت پوستان کوچک صورت می گیرد تغذیه توسط خارهای آبششی صورت می پذیرد. بیشینه درازای بدن 80 سانتی متر می باشد.
محل زندگی آنها شامل ساحل خاوری آفریقا، دریای قرمز و خلیج فارس تا فرموز، هاوایی و کینسلند می باشد.
wiki: کتو
گویش مازنی
۱واحد شمارش کلوخ و نمک ۲قالب ماست ۳جفت گیری سگ سانان
سرماخوردگی حاد
۱یک پارچه ۲خالص ۳نام مرتعی در جنوب لفور سوادکوه ۴انباشته ...
/katoo/ واحد شمارش کلوخ و نمک - قالب ماست ۳جفت گیری سگ سانان & سرماخوردگی حاد & یک پارچه - خالص ۳نام مرتعی در جنوب لفور سوادکوه ۴انباشته
پیشنهاد کاربران
در زبان لری وپهلوی باستان وبرخی زبان های میانرودان مانند اکدی یاکلدانی به معنی کتاب ونوشته است .
در زبان مازندرانی ( یا تبری ) به معنی سنگ و سخره است. شاید قله توچال در اصل کتوچال بوده و در گذر زمان به توچال تبدیل شد در مازندران کتوچال وجود دارد. نکته دیگر این که زبان مردم بومی رودبار قصران و لواسانات تبری بوده است.
کلمات دیگر: