( مصدر ) ۱ - غبار کردن گرد افشاندن . ۲ - بر آشفتن بدرشتی سخن گفتن غضبناک شدن .
گرد و خاک کردن
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
(گَ دُ. کَ دَ ) (مص ل . ) (عا. ) جار و جنجال به راه انداختن ، قشقرق راه انداختن .
لغت نامه دهخدا
گرد و خاک کردن. [ گ َ دُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) غبار کردن. گرد افشاندن. || مجازاً برآشفتن. سخن به درشتی گفتن. غضبناک شدن.
کلمات دیگر: