(فَ رْ دَ ) (مص م . ) ۱ - خیسانیدن . ۲ - سرشتن .
فرغاریدن
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
فرغاریدن. [ ف َ دَ ] ( مص ) چیزی را خوب تر کردن و خیسانیدن در آب و غیره. رجوع به فرغار کردن شود. || به هم سرشتن و آغشته کردن. ( برهان ). رجوع به فرغار و فرغردن شود.
فرهنگ عمید
آغشته کردن با آب یا مایع دیگر، خمیر کردن.
کلمات دیگر: