گشاده زبان
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
۱ - زبان فصیح : گشاده زبان و جوانیت هست سخن گفتن پهلوانیت هست . ۲ - فصیح ( شخص ) : جوانی بیامد گشاده زبان سخن گفتن خوب و روشن روان .
فرهنگ معین
( ~ . زَ ) (ص . ) خوش بیان .
لغت نامه دهخدا
گشاده زبان. [ گ ُ دَ / دِ زَ ] ( ص مرکب ) کنایه از مردم فصیح و بلیغ باشد. ( برهان ). کنایه از فصیح زبان. ( انجمن آرا ). بافصاحت. طلق اللسان :
جوانی بیامد گشاده زبان
سخن گفتن خوب و طبع روان.
سخن گفتن پهلوانیت هست.
جهاندار شد زآن سخن بدگمان.
همچو ما باشد ار گشاده زبان.
جوانی بیامد گشاده زبان
سخن گفتن خوب و طبع روان.
فردوسی.
گشاده زبان و جوانیت هست سخن گفتن پهلوانیت هست.
فردوسی.
سخن گفت مرد گشاده زبان جهاندار شد زآن سخن بدگمان.
فردوسی.
شکر او گویدی جهان شب و روزهمچو ما باشد ار گشاده زبان.
فرخی.
رجوع به گشاده و گشاده زبانی شود.فرهنگ عمید
زبان آور، فصیح، بلیغ، خوش سخن.
کلمات دیگر: