( مصدر ) فرستادن : این گفت و لشکر را گسل کرد .
گسل کردن
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
(گُ سَ. کَ دَ ) (مص م . ) فرستادن ، روانه کردن .
لغت نامه دهخدا
گسل کردن. [ گ ُ س ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) مخفف گسیل کردن : این بگفت و لشکر را گسل کرد. ( اسکندرنامه نسخه خطی سعید نفیسی ). رجوع به گسیل کردن شود.
پیشنهاد کاربران
جدا کردن
کلمات دیگر: