۱ - ( اسم ) گراییدن میل کردن . ۲ - ماننده شبیه : ای دریغ آن حر هنگام سخا حاتم فش ای دریغ آن گو هنگام و غاسام گراه . ( رودکی )
گراه
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
(گِ ) (اِ. ) میل ، رغبت ، قصد.
لغت نامه دهخدا
گراه. [گ َ / گ ِ ] ( اِ ) به معنی گرای که میل و قصد و رغبت باشد و امر به این معنی هم هست ، یعنی میل کن و رغبت نمای و میل کننده را نیز گویند. ( برهان ) ( آنندراج ). مجازاً به معنی متمایل کننده و تسخیرکننده :
آنکه گردون را به دیوان برنهاد و کاربست
[ در وصف سلیمان یا جمشید ازاین نظر که آن دو تن را یک تن فرض کرده اند ]
وآن کجا بودش خجسته مهر آهرمن گراه.
ای دریغ آن حر هنگام سخا حاتم فش
ای دریغ آن گو هنگام وغا سام گراه.
نیاورده گردون باورا گراه.
آنکه گردون را به دیوان برنهاد و کاربست
[ در وصف سلیمان یا جمشید ازاین نظر که آن دو تن را یک تن فرض کرده اند ]
وآن کجا بودش خجسته مهر آهرمن گراه.
دقیقی.
|| ( اِمص ) گراییدن. یازیدن. میل کردن. ( فرهنگ اسدی ). || بمعنی شبه و مانند هم آمده است ، چنانکه اگر کسی به کسی شباهتی داشته باشد گویند: به فلانی میگراهد؛ یعنی بفلانی مینماید. ( برهان ) ( آنندراج ) : ای دریغ آن حر هنگام سخا حاتم فش
ای دریغ آن گو هنگام وغا سام گراه.
رودکی.
نبوده چنان پهلوان پیش شاه نیاورده گردون باورا گراه.
میر نظمی ( از شعوری ص 325 ).
فرهنگ عمید
= گراییدن
گراییدن#NAME?
کلمات دیگر: