۱ - قبا پوشیدن و بستن دگمه های آن ۲ - آماده شدن حاضر گشتن .
قبا بستن
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
( ~ . بَ تَ ) [ ع - فا. ] (مص ل . ) ۱ - قبا پوشیدن و بستن دگمه های آن . ۲ - آماده شدن ، حاضر گشتن .
لغت نامه دهخدا
قبا بستن. [ ب َت َ ] ( مص مرکب ) حاضر و آماده کار شدن :
به کردار کله داران چون نوش
قبا بستند بکران قصب پوش.
امیدوارتر که گنه در عبا کنیم.
به کردار کله داران چون نوش
قبا بستند بکران قصب پوش.
نظامی.
بستن قبا به خدمت سالار وشهریارامیدوارتر که گنه در عبا کنیم.
سعدی.
کلمات دیگر: