فرافر
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
فرافر. [ ف َرْ را ف َ ]( اِ صوت ) آواز نای و نفیر، از عالم شپاشاپ تیر و چکاچاک تیر و تیغ. ( آنندراج از بهار عجم ) :
ز فرافر سهمگین نفیر
سراسیمه شد خیره کش چرخ پیر.
ز فرافر صرصر نایگر...
ز فرافر سهمگین نفیر
سراسیمه شد خیره کش چرخ پیر.
عبداﷲ هاتفی (از آنندراج از بهار عجم ).
در آن حشرگاه قیامت اثر
ز فرافر صرصر نایگر...
صادق بیک صادقی (از آنندراج از بهار عجم ).
فرافر. [ ف ُ ف ِ ] (ع اِ) گوساله ٔ دشتی . (ناظم الاطباء). گوساله ٔ وحشی . (اقرب الموارد). || بزغاله ٔ وحشی . بچه بز وحشی . (اقرب الموارد). در لسان العرب فرافر مطلق بره و فرار بچه ٔ بز و میش و گاو آمده است . || بچه ٔ میش . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). میش . (ناظم الاطباء). || آنکه بشکند هر چیزی را. (اقرب الموارد). || پستی که از بار درخت ینبوت سازند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). پست بر ینبوت .(آنندراج ). پست که از ینبوت سازند یا پست ینبوت عمان . (لسان العرب ). ثمر ینبوت است . (فهرست مخزن الادویه ). || (ص ) مرد گول و نادان در کار. (آنندراج ). الرجل الاخرق . الطیاش . || مرد پرگوی . (اقرب الموارد). || اسب که در دهان بجنباند لگام را. || شیری که بیفشاند و بشکند قرین خود را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). فرافرة. رجوع به فرافرة شود. || شتری که هرگاه خورد نشخوار کند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). الجمل اذا فطم و استجفر و اخصب و سمن . (اقرب الموارد).
فرهنگ عمید
۲. بانگ نای ونفیر.