( مصدر ) ۱ - ثابت ماندن پایدار بودن ۲ - پایداری کردن مقاومت کردن .
قدم افشردن
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
(قَ دَ. اَ شُ دَ ) [ ع - فا. ] (مص ل . ) مقاومت کردن ، پایداری کردن .
لغت نامه دهخدا
قدم افشردن. [ ق َ دَ اَ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) کنایه از ثابت قدم بودن باشد. ( برهان ). کنایه از ثابت و پایدار بودن. ( آنندراج ). پایداری کردن.
پیشنهاد کاربران
قدم افشردن : پافشاری کردن .
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 247 ) .
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 247 ) .
کلمات دیگر: