کلمه جو
صفحه اصلی

کباده

فارسی به انگلیسی

bow


bow-shaped iron instrument used in gymnastics, bow

bow-shaped iron instrument used in gymnastics


فرهنگ فارسی

یکی ازادوات ورزش باستانی شبیه به کمان که از آهن ساخته میشودودارای زنجیروپولکهای فلزی است و آنرابرسردست حرکت میدهند
( اسم ) ۱ - کمان نرم بسیار سست ( مخصوص مشق کمان کشیدن ) : [ نرمی مکن که سختی ایام میکشی از آهن است چله کمان کباده را ] . ( محسن تاثیر ) ۲- ( زور خانه ) آلتی است که امروز آنرا از آهن سازند . یک طرف آن زنجیر درشتی دارد و در وسط زنجیر هم میله ای برای جای دست گذاشته اند : [ به کباده چو بری دست توای رشک ملک . چو کمانست بخمیازه کشی کار فلک ] . ( گل کشتی )
در تداول عامه کمان نرم بسیار سست را گویند

فرهنگ معین

(کَ بّ دِ ) (اِ. ) یکی از وسایل ورزش باستانی شبیه کمان ساخته شده از آهن که آن را با دو دست بالای سر گرفته به چپ و راست تکان می دهند.

لغت نامه دهخدا

کباده . [ ک َب ْ با دَ / دِ ] (اِ) آلتی است آهنین که حلقه هایی مانند زنگ دارد و در زورخانه با آن ورزش کنند. (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). کمان مانندی از آهن که بر وتر آن حلقه های آهنین بسته باشند و ورزشکاران و زورخانه کاران به دستی قبضه و به دست دیگر میانه ٔ وتر آن را گیرند و بر فراز سر از جانبی بجانبی برند نیرومند شدن عضلات را.


کباده. [ ک َ دَ / دِ / ک َب ْ با دَ / دِ ] ( اِ ) کمان نرم بسیار سست را گویند.( برهان ) ( ناظم الاطباء ). کمان بسیار نرم و بمعنی لیزم که پهلوانان کشند و چله اش از آهن باشد. ( غیاث ). کمان بسیار نرم که آن را چندجا چاک زنند تا از زور بیفتد و نهایت نرم گردد اعم از آنکه چله آن از روده باشد که این در مشق تیراندازی بکار آید و خواه چله آن از زنجیر باشد که در ورزش کشتی گیران بکار آید و کمان پولاد نیز همین است و از لطائف اللغة معلوم می شود که عربی است لیکن در قاموس و صراح و نهایه و جز آن بدین معنی یافته نشد این قدر هست که کبداء بمعنی کمان سطبر قبضه و کبد بمعنی کمان یعنی قبضه کمان نوشته اند و در قاموس است که کابده مکابدة کبادا، ای قاساه ومقاساة رنج کشیدن است ، پس چون در کشیدن کباده از جهت ورزش تیراندازی و غیره گونه رنجی کشیده میشود اگر مجازاً بدین معنی گفته باشند وجهی است. ( آنندراج ).

کباده. [ ک َ دَ / دِ ] ( اِ ) آلتی است آهنین که حلقه هایی مانند زنگ دارد و در زورخانه با آن ورزش کنند. ( حاشیه ٔبرهان چ معین ) :
به کباده چو بری دست تو ای رشک ملک
چون کباده ست به خمیازه کشی کار فلک.
میرنجات ( از آنندراج ).
تیر فلک در هوای آتش طبعت
پر بفکنده ست همچو تیر کباده.
کمال اسماعیل.
سختی رسد زد هر به سستی فتاده را
زنجیر آهنی به سر افتد کباده را.
ملاطغرا ( از آنندراج ).
چاک چاک کباده مردان
زور سنگ و مخیرگردان.
اوحدی.
رجوع به کباده شود.

کباده. [ ک َب ْ با دَ / دِ ] ( اِ ) آلتی است آهنین که حلقه هایی مانند زنگ دارد و در زورخانه با آن ورزش کنند. ( از حاشیه برهان قاطع چ معین ). کمان مانندی از آهن که بر وتر آن حلقه های آهنین بسته باشند و ورزشکاران و زورخانه کاران به دستی قبضه و به دست دیگر میانه وتر آن را گیرند و بر فراز سر از جانبی بجانبی برند نیرومند شدن عضلات را.

کباده . [ ک َ دَ / دِ ] (اِ) آلتی است آهنین که حلقه هایی مانند زنگ دارد و در زورخانه با آن ورزش کنند. (حاشیه ٔبرهان چ معین ) :
به کباده چو بری دست تو ای رشک ملک
چون کباده ست به خمیازه کشی کار فلک .

میرنجات (از آنندراج ).


تیر فلک در هوای آتش طبعت
پر بفکنده ست همچو تیر کباده .

کمال اسماعیل .


سختی رسد زد هر به سستی فتاده را
زنجیر آهنی به سر افتد کباده را.

ملاطغرا (از آنندراج ).


چاک چاک کباده ٔ مردان
زور سنگ و مخیرگردان .

اوحدی .


رجوع به کباده شود.

کباده . [ ک َ دَ / دِ / ک َب ْ با دَ / دِ ] (اِ) کمان نرم بسیار سست را گویند.(برهان ) (ناظم الاطباء). کمان بسیار نرم و بمعنی لیزم که پهلوانان کشند و چله اش از آهن باشد. (غیاث ). کمان بسیار نرم که آن را چندجا چاک زنند تا از زور بیفتد و نهایت نرم گردد اعم از آنکه چله ٔ آن از روده باشد که این در مشق تیراندازی بکار آید و خواه چله ٔ آن از زنجیر باشد که در ورزش کشتی گیران بکار آید و کمان پولاد نیز همین است و از لطائف اللغة معلوم می شود که عربی است لیکن در قاموس و صراح و نهایه و جز آن بدین معنی یافته نشد این قدر هست که کبداء بمعنی کمان سطبر قبضه و کبد بمعنی کمان یعنی قبضه ٔ کمان نوشته اند و در قاموس است که کابده مکابدة کبادا، ای قاساه ومقاساة رنج کشیدن است ، پس چون در کشیدن کباده از جهت ورزش تیراندازی و غیره گونه رنجی کشیده میشود اگر مجازاً بدین معنی گفته باشند وجهی است . (آنندراج ).


فرهنگ عمید

از ادوات ورزش باستانی شبیه کمان که از آهن ساخته می شود و دارای زنجیر و پولک های فلزی است و آن را بر سر دست حرکت می دهند.

دانشنامه آزاد فارسی

کَبّاده
کَبّاده
کَبّاده
کَبّاده
(در لغت به معنی کمانِ نرم و بسیار سست، که بدان مشقِ کمان کشیدن کنند؛ واژۀ لیزم نیز به همین معنی است) وسیله ای آهنین شبیه کمان که به جای زه، رشته زنجیری بلند است و حلقه های آهنی متعدد نیز به آن بسته اند، تا صدایی دل نشین از آن برخیزد و در زورخانه ورزشکاران آن را بالای سر خود حرکت می دهند. کباده های اولیه مانند کباده های امروزی نبوده است، امروزه جنس کباده ها به جای قطعات استخوان از آهن خالص است و تنۀ آن هم حالت فنری ندارد تا بتوان آن را کشید. کباده کشی (کمان کشی) به این ترتیب است که ورزشکار تنۀ کباده را با دست چپ و زنجیر آن را با دست راست می گیرد و بالای سر می برد و چنان حرکت می دهد که دست ها از آرنج تا مچ دست به شکل افقی روی سر قرار گیرد. مرشد زورخانه برای کباده کشیدن ضربی مخصوص می گیرد و برای برخی ضمن گرفتن ضرب آواز هم می خواند. اگر کباده کش پهلوان یا پیش کسوت باشد تعداد کباده های او را نیز با آهنگ می شمارد، اما این شمارش مانند شمارش سنگ عباراتی مخصوص ندارد و به گفتن همان اعداد یک و دو و سه بسنده می کند.

پیشنهاد کاربران

از ابزار های ورزش باستانی

به نظر می رسد که از شکل حلقه ای و گرداگرد دهان که کب نامند با پسوند ، واده، به معنی پی و پایه ، واژه کبواده یا کباده ساخته شده است


کلمات دیگر: