( اسم ) حشره ای ریز که ببدن حیوانات چسبد و خون آنها را بمکد کنه جمع : قردان .
ابن قردان از محدثان است
ابن قردان از محدثان است
قراد. [ ق َرْ را ] (ع ص ) نگاهدارنده ٔ کپی و میمون . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
قراد. [ ق ُ ] (اِخ ) ابن صالح از محدثان است . (منتهی الارب ).
قراد. [ ق ُ ] (اِخ ) ابن قردان از محدثان است . (منتهی الارب ).
قراد. [ ق ُ ] (ع اِ) سر پستان . || سر سوراخ نره ٔ اسب . || کنه . ج ، قِردان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
نگهدارنده و تربیتکنندۀ بوزینه.
حشرۀ ریزی که به بدن انسان و بعضی حیوانات دیگر میچسبد و خون آنها را میمکد؛ کنه.