( اسم ) تار رویین که بر حلقه گوشواره و حلقه بینی شتر پیچند .
قلاد
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
(قِ ) [ ع . ] (اِ. ) تار روبین که بر حلقة گوشواره و حلقة بینی شتر پیچند.
لغت نامه دهخدا
قلاد. [ ق ِ ] ( ع اِ ) تار رویین که بر حلقه گوشواره و حلقه بینی شتر پیچند. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).
قلاد. [ ق َل ْ لا ] ( ع ص ، اِ ) آب بخش. ( مهذب الاسماء ) ( ملخص اللغات حسن خطیب ). میراب. آبیار. اویار.
قلاد. [ ق َل ْ لا ] ( ع ص ، اِ ) آب بخش. ( مهذب الاسماء ) ( ملخص اللغات حسن خطیب ). میراب. آبیار. اویار.
قلاد. [ ق َل ْ لا ] (ع ص ، اِ) آب بخش . (مهذب الاسماء) (ملخص اللغات حسن خطیب ). میراب . آبیار. اویار.
قلاد. [ ق ِ ] (ع اِ) تار رویین که بر حلقه ٔ گوشواره و حلقه ٔ بینی شتر پیچند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
کلمات دیگر: