لب تر کردن
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
( مصدر ) آشامیدن ( آب شراب و غیره ) : بهاری یافتم زو بر نخوردم فراتی دیدم و لب تر نکردم . ( نظامی لغ. )
فرهنگ معین
( ~ . تَ. کَ دَ )(مص ل . ) ۱ - کنایه از: آب آشامیدن . ۲ - (عا. ) اشاره مختصر که به انجام کاری منجر شود.
لغت نامه دهخدا
لب تر کردن. [ ل َ ت َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) آلودن لب به آب. اندکی آب به دهان گرفتن و توسعاً آشامیدن آب :
لب تر مکن به آب که طلق است در قدح
دست از طعام دار که زهر است توأمان.
که لب تر نکردند زرع و نخیل.
بهاری یافتم زو بر نخوردم
فراتی دیدم و لب تر نکردم.
ندیدم هیچ نقشی زین نکوتر.
لب تر مکن به آب که طلق است در قدح
دست از طعام دار که زهر است توأمان.
خاقانی.
چنان آسمان بر زمین شد بخیل که لب تر نکردند زرع و نخیل.
سعدی.
صاحب آنندراج گوید: کنایه از شراب پنهان خوردن و سخن گفتن مرادف زبان زدن است : بهاری یافتم زو بر نخوردم
فراتی دیدم و لب تر نکردم.
نظامی.
ز چندین نکته ها کم گشت لب ترندیدم هیچ نقشی زین نکوتر.
میرخسرو.
کلمات دیگر: