کلمه جو
صفحه اصلی

قصبات

فرهنگ فارسی

جمع قصبه
( اسم ) جمع قصبه : و تمامی بندرگاههای خلیج پارس و قلاع و قصباتی که بر آن سمت است ...
دهی است بیمامه این ده بروزگار مسیلمه در صلح خالد درنیامد .

فرهنگ معین

(قَ صَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ قصبه .

لغت نامه دهخدا

قصبات. [ ق َ ص َ ] ( ع اِ ) ج ِ قصبة. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به قصبة شود.

قصبات. [ ق َ ص َ ] ( اِخ ) شهری است به مغرب. ( منتهی الارب ). و در بلاد بربر واقع است. ( معجم البلدان ).

قصبات. [ ق َ ص َ ] ( اِخ ) دهی است به یمامه. ( منتهی الارب ). این ده به روزگار مسیلمه در صلح خالد درنیامد. ( معجم البلدان ).

قصباة. [ ق َ ص َ ] ( ع اِ ) یکی قَصَب. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). و الف آن زاید است. ( اقرب الموارد ).

قصبات . [ ق َ ص َ ] (اِخ ) دهی است به یمامه . (منتهی الارب ). این ده به روزگار مسیلمه در صلح خالد درنیامد. (معجم البلدان ).


قصبات . [ ق َ ص َ ] (اِخ ) شهری است به مغرب . (منتهی الارب ). و در بلاد بربر واقع است . (معجم البلدان ).


قصبات . [ ق َ ص َ ] (ع اِ) ج ِ قصبة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به قصبة شود.


فرهنگ عمید

= قصبه

قصبه#NAME?


دانشنامه عمومی

قصبات (به عربی: القصبات) یک شهرداری در الجزایر است که در استان باتنه واقع شده است.
فهرست شهرهای الجزایر

پیشنهاد کاربران

جمع قریه = قراء


کلمات دیگر: