اسم: فرسان (پسر) (فارسی) (تلفظ: forsān) (فارسی: فرسان) (انگلیسی: forsan)
معنی: صاحب اسب، ( جمع فارس )، سوارکار
معنی: صاحب اسب، ( جمع فارس )، سوارکار
فرسان . [ ف َ ] (اِ) نام جانوری است که از پوست آن پوستین سازند. (برهان ). فنک . فنه . آس . (یادداشت به خط مؤلف ). هر جانوری که از پوست آن پوستین سازند. (ناظم الاطباء).
فرسان . [ ف َ ] (اِخ ) از قرای اصفهان است . (معجم البلدان ).
فرسان . [ ف َ رَ ] (اِخ ) جزیره ای است آبادان به بحرین . (منتهی الارب ).
فرسان . [ ف َ رَ ] (اِخ ) لقب قبیله ای است و از آن قبیله است عبدید فرسانی . (منتهی الارب ).
فرسان . [ ف ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ فارِس ، به معنی سوار یعنی صاحب اسب . (آنندراج ). ج ِ فارِس . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
فرسان . [ ف ُ ](اِخ ) از قرای افریقاست در مغرب . (معجم البلدان ).
فارِس#NAME?
شکوهمند، باشکوه.