فخیم
فارسی به انگلیسی
great, dignified
lofty
فرهنگ فارسی
بزرگ، بزرگوار، بزرگ قدر
بزرگ قدر بزرگوار گرامی ارجمند .
بزرگ قدر بزرگوار گرامی ارجمند .
فرهنگ معین
(فَ ) [ ع . ] (ص . ) بزرگوار، گرامی .
لغت نامه دهخدا
فخیم. [ ف َ ] ( ع ص )بزرگ قدر. || هر چیز بزرگ. ( غیاث ). فخم.
فرهنگ عمید
۱. بزرگ.
۲. بزرگوار، بزرگ قدر.
۲. بزرگوار، بزرگ قدر.
پیشنهاد کاربران
استوار
شهرت شاعری ملکالشعرای بهار به قصاید فخیم و استواری است که با توجه به سنت ادبی گذشته سروده است.
شهرت شاعری ملکالشعرای بهار به قصاید فخیم و استواری است که با توجه به سنت ادبی گذشته سروده است.
کلمات دیگر: