گستردنی
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - لایق گستردن در خور پهن کردن . ۲ - ( اسم ) آنچه بر زمین پهن کنند چون قالی حصیر و غیره بساط : ز زر و زسیم و زگستردنی ندیدند کس چیز جز خوردنی .
فرهنگ معین
(گُ تَ دَ ) (ص . ) هرآنچه که بگسترانند.
لغت نامه دهخدا
گستردنی. [ گ ُ ت َ دَ ] ( ص لیاقت ، اِ ) چیزی که گسترند مثل فرش و قالی و امثال آن. ( آنندراج ). آنکه به زمین پهن کنند، چون : فرش و حصیر و امثال آن. آنچه لایق گستردن و درخور پهن کردن باشد. طِراز. فَراش. طَنو. وطاء [ وَ یا وِ ]. نَطعیا نِطع. مِهاد. مَفرَش. ( منتهی الارب ) :
همی بوی مشک آمد از خوردنی
همان زیر زربفت گستردنی.
ز گستردنی هم ز آگندنی.
مجوی ار نباشدت گستردنی.
ندیدند کس چیز جز خوردنی.
شراع و ستاره ده از گونه گون.
همی بوی مشک آمد از خوردنی
همان زیر زربفت گستردنی.
فردوسی.
ز پوشیدنی هم ز افکندنی ز گستردنی هم ز آگندنی.
فردوسی.
به کمتر خورش بس کن از خوردنی مجوی ار نباشدت گستردنی.
فردوسی.
ز زر و ز سیم و زگستردنی ندیدند کس چیز جز خوردنی.
اسدی.
ز گستردنی بار سیصد هیون شراع و ستاره ده از گونه گون.
اسدی.
فرهنگ عمید
آنچه بر زمین پهن کنند، مانند قالی و جز آن.
جدول کلمات
بساط
پیشنهاد کاربران
حصیر
گستردنی: به معنی فرش و قالی در پهلوی وسترتنیگ wistartanīg بوده است .
( ( به کوشش ازو کرد پوشش به رای
به گستردنی بد هم او رهنمای ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 254. )
( ( به کوشش ازو کرد پوشش به رای
به گستردنی بد هم او رهنمای ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 254. )
کلمات دیگر: