( رستخیز بر آوردن ) غوغا و فریاد و شور پدید آوردن فریاد و داد بلند کردن .
رستخیز براوردن
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
( رستخیز برآوردن ) ( ~. بَ. وَ دَ ) (مص ل . ) هلاک کردن ، دمار برآوردن .
لغت نامه دهخدا
( رستخیز برآوردن ) رستخیز برآوردن.[ رَ ت َ / رَ ب َ وَ دَ ] ( مص مرکب ) غوغا و فریاد و شور پدید آوردن. فریاد و داد بلند کردن :
به گردنش بر زد یکی تیغ تیز
برآورد ناگاه از او رستخیز.
همه برگرفتند راه گریز.
برآورد از آن انجمن رستخیز.
برآرم ز ایوان او رستخیز.
ز جانشان برآور یکی رستخیز.
آن باغبان که تربیت این نهال کرد.
به گردنش بر زد یکی تیغ تیز
برآورد ناگاه از او رستخیز.
فردوسی.
برآورد از آن شارسان رستخیزهمه برگرفتند راه گریز.
فردوسی.
همی شد پس گرد با تیغ تیزبرآورد از آن انجمن رستخیز.
فردوسی.
سر او ببرم به شمشیر تیزبرآرم ز ایوان او رستخیز.
فردوسی.
مرا گفت برگیر شمشیر تیزز جانشان برآور یکی رستخیز.
فردوسی.
می خواست رستخیز ز عالم برآوردآن باغبان که تربیت این نهال کرد.
ضمیری اصفهانی.
و رجوع به رستخیز و رستاخیز و رستخیز افکندن شود.کلمات دیگر: