عروسانه
فارسی به انگلیسی
لغت نامه دهخدا
عروسانه. [ ع َ ن َ / ن ِ ] ( ص نسبی ، ق مرکب ) مانند عروس. بیوک مانند. ( ناظم الاطباء ). عروس مانند :
خاک را جای عروسی است که دردانه در اوست
نونوش عقد عروسانه به بر بربندیم.
عروسانه سر برکشید از پرند.
پرندی سیه بسته بر گرد ماه.
عروسانه فرستادش برِ شاه.
خاک را جای عروسی است که دردانه در اوست
نونوش عقد عروسانه به بر بربندیم.
خاقانی.
دگر روز چون آفتاب بلندعروسانه سر برکشید از پرند.
نظامی.
عروسانه برشد بر آن جلوه گاه پرندی سیه بسته بر گرد ماه.
نظامی.
بعمدا زیوری بربستش آن ماه عروسانه فرستادش برِ شاه.
نظامی.
فرهنگ عمید
همچون عروس، مانند عروسان.
کلمات دیگر: