( مصدر ) ۱- سوزانیدن ( آتش ) احتراق . ۲- سوزش دادن زبان کسی را زبان گز شدن . ۳- کیفیتی است بسیار نافذ و لطیف که من حیث المجموع مانند الم و درد و احدی نماید . پس لذع همان کار کند که از فرط حرارت مقتضی نفوذ و لطف انجام گیرد پس لذع تابع در او احداث میشود لذاع و لاذع نامند مانند خردل که در مود ضماد استعمال گردد: سده و دیدان و استسقا و سل کسر و ذات الصدر و لذع و درد دل . ( مثنوی . چا . خاور . ص ۳٠۷ ) توضیح در مثنوی نیکلسون یافته نشد .
سوختن آتش . سوزانیدن
سوختن آتش . سوزانیدن