اسم مرت از غشو یکی غشو
غشوه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( غشوة ) غشوة. [ غ َش ْ / غ ِش ْ / غ ُش ْ وَ ] ( ع اِ ) پرده. پوشش ، و منه : علی بصره و قلبه غشوة و غشاوة؛ ای غطاء. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). پوشش. ( مهذب الاسماء ). غشاوة. تاریکی چشم.
غشوة. [ غ َش ْ وَ ] ( ع اِ ) اسم مرت از غشو؛ آمدن نزد کسی. || یکی غشو ( میوه سدر ). ( از اقرب الموارد ).
غشوة. [ غ َش ْ وَ ] ( ع اِ ) اسم مرت از غشو؛ آمدن نزد کسی. || یکی غشو ( میوه سدر ). ( از اقرب الموارد ).
غشوة. [ غ َش ْ / غ ِش ْ / غ ُش ْ وَ ] (ع اِ) پرده . پوشش ، و منه : علی بصره و قلبه غشوة و غشاوة؛ ای غطاء. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). پوشش . (مهذب الاسماء). غشاوة. تاریکی چشم .
غشوة. [ غ َش ْ وَ ] (ع اِ) اسم مرت از غشو؛ آمدن نزد کسی . || یکی غشو (میوه ٔ سدر). (از اقرب الموارد).
فرهنگ عمید
پرده، پوشش.
کلمات دیگر: