کلمه جو
صفحه اصلی

عز نصره

لغت نامه دهخدا

عز نصره. [ ع َزْ زَ ن َ رُه ْ] ( ع جمله فعلیه دعایی ) ( از: فعل عزّ + فاعل ، نصر+ ه ) ارجمند است یاری او. و آن را پس از نام شاهان و سلاطین آرند : المنة که... بدولت مخدوم عز نصره نوائب بسلامت میگذارد. ( عتبةالکتبة ص 122 ).
تو شدی زنده دار جان ملوک
عز نصره خدایگان ملوک.
نظامی.
فکیف در نظر اعیان خداوندی عز نصره که مجمع اهل دل است و مرکز علمای متبحر. ( گلستان سعدی ).

عز نصره . [ ع َزْ زَ ن َ رُه ْ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) (از: فعل عزّ + فاعل ، نصر+ ه ) ارجمند است یاری او. و آن را پس از نام شاهان و سلاطین آرند : ﷲ المنة که ... بدولت مخدوم عز نصره نوائب بسلامت میگذارد. (عتبةالکتبة ص 122).
تو شدی زنده دار جان ملوک
عز نصره خدایگان ملوک .

نظامی .


فکیف در نظر اعیان خداوندی عز نصره که مجمع اهل دل است و مرکز علمای متبحر. (گلستان سعدی ).

فرهنگ عمید

پیروزی او بزرگ و گرامی باد. &delta، پس از نام پادشاهان آورده می شد.


کلمات دیگر: