۱ - عمل کافور بیز پخش کردن کافور . ۲ - باریدن برف : [ هوا کافور بیزی می نماید هوای ما اگر سرد است شاید ] . ( نظامی )
کافوربیزی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
کافوربیزی. ( حامص مرکب ) عمل کافور بیختن. کافور پخش کردن. کنایه از باریدن برف :
هوا کافوربیزی می نماید
هوای ما اگر سرد است شاید.
هوا کافوربیزی می نماید
هوای ما اگر سرد است شاید.
نظامی.
فرهنگ عمید
۱. عمل کافوربیز.
۲. [مجاز] باریدن برف.
۲. [مجاز] باریدن برف.
کلمات دیگر: