گریبانگه
فارسی به انگلیسی
لغت نامه دهخدا
گریبانگه. [ گ ِ گ َه ْ ] ( اِ مرکب ) مخفف گریبانگاه است. جای گریبان. گلو. گردن :
جاوید باد عمر تو و دشمنان تو
چنگ اجل گرفته گریبانگه امل.
جاوید باد عمر تو و دشمنان تو
چنگ اجل گرفته گریبانگه امل.
سوزنی.
رجوع به گریبان شود.فرهنگ عمید
جای گریبان، گلو، گردن.
کلمات دیگر: