( اسم ) ۱ - گردش داده حرکت داده . ۲ - بدور در آورده چرخانده . ۳ - تغییر داده دیگر گون کرده .
گردانده
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
گردانده.[ گ َ دَ / دِ ] ( ن مف ) رجوع به معانی گرداندن شود.
فرهنگ عمید
۱. گردش داده.
۲. چرخانده.
۳. [مجاز] دیگرگون شده.
۲. چرخانده.
۳. [مجاز] دیگرگون شده.
پیشنهاد کاربران
گردانده: صرف
دکتر کزازی واژه ی " گردانده" را در نوشته های خود به جای واژه ی " صرف" بکار برده است.
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 176 )
دکتر کزازی واژه ی " گردانده" را در نوشته های خود به جای واژه ی " صرف" بکار برده است.
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 176 )
کلمات دیگر: