کلمه جو
صفحه اصلی

فراپشت

لغت نامه دهخدا

فراپشت. [ ف َ پ ُ ] ( ق مرکب ) بر پشت.
- فراپشت کردن ؛ بر دوش انداختن : امیر مسعود فرمودتا قبای خاصه آوردند و فراپشت وی کردند. ( تاریخ بیهقی ).

فرهنگ عمید

بر پشت.
* فراپشت کردن: [قدیمی] بر دوش انداختن.

بر پشت.
⟨ فراپشت کردن: [قدیمی] بر دوش انداختن.


پیشنهاد کاربران

پشت سر ( داریوش آشوری )


کلمات دیگر: