خواه نا خواه نا چار نا گزیر البته .
کام ناکام
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
کام ناکام. ( ق مرکب ) این لفظ در مقام لفظی گفته میشود که آن را به عربی البته میگویند. ( برهان ). حکم قطعی و بتی که به عربی البته گویند. ( از آنندراج ). البته و حکماً بطور لزوم.( ناظم الاطباء ). قطعاً. یقیناً. بالبت والیقین. || خواه ناخواه. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). چارناچار. ( غیاث ) ( آنندراج ). طوعا و کرها :
جهان کام ناکام خواهی سپرد
بخودکامگی پی چه باید فشرد.
کف پای تو بوسد کام ناکام.
سوی حربگه کام ناکام راند.
آسوده شدند کام ناکام.
جهان کام ناکام خواهی سپرد
بخودکامگی پی چه باید فشرد.
نظامی.
ز قدر همت عالیت کیوان کف پای تو بوسد کام ناکام.
سوزنی.
اگر خواست ورنه جنیبت جهاندسوی حربگه کام ناکام راند.
نظامی.
شد سال گذشته و آن دد و دام آسوده شدند کام ناکام.
نظامی.
و نیز رجوع به کام و ناکام شود.فرهنگ عمید
خواه ناخواه، ناگزیر.
کلمات دیگر: