کلمه جو
صفحه اصلی

لغط

فرهنگ فارسی

صحن پیش در خانه

لغت نامه دهخدا

لغط. [ ل َ غ َ / ل َ ] ( ع مص ) بانگ و فریاد کردن. ( منتهی الارب ). بانگ و خروش کردن. شغب کردن.( تاج المصادر ). لغطوا بالشکایة. ( دزی ). || بانگ کردن کبوتر و سنگخوار. لغیط. ( منتهی الارب ).

لغط. [ل َ غ َ / ل َ ] ( ع اِ ) بانگ و خروش. ( منتهی الارب ) : سلطان از کثرت لغط و سورت شطط ایشان تغافل نمود. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 322 ). || آوازهای مبهم که فهمیده نشود. ج ، اَلغاط. ( منتهی الارب ).

لغط. [ ل َ ] ( ع اِ ) صحن پیش در خانه. ( منتهی الارب ).

لغط. [ ل َ ] (ع اِ) صحن پیش در خانه . (منتهی الارب ).


لغط. [ ل َ غ َ / ل َ ] (ع مص ) بانگ و فریاد کردن . (منتهی الارب ). بانگ و خروش کردن . شغب کردن .(تاج المصادر). لغطوا بالشکایة. (دزی ). || بانگ کردن کبوتر و سنگخوار. لغیط. (منتهی الارب ).


لغط. [ل َ غ َ / ل َ ] (ع اِ) بانگ و خروش . (منتهی الارب ) : سلطان از کثرت لغط و سورت شطط ایشان تغافل نمود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 322). || آوازهای مبهم که فهمیده نشود. ج ، اَلغاط. (منتهی الارب ).


فرهنگ عمید

بانگ، خروش، آواز درهم و مبهم.


کلمات دیگر: