( گرد آمده ) ۱ - جمع شده فراهم آمده : چو پردخته شد زان دگر ساز کرد در گنج گرد آمده باز کرد . ۲ - آرمیده جماع کرده . ۳ - قران ( کواکب ) شده .
گردامده
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( گردآمده ) گردآمده. [ گ ِ م َ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) جمعشده. فراهم شده :
چو پردخته شد زآن دگر ساز کرد
در گنج گردآمده باز کرد.
چو پردخته شد زآن دگر ساز کرد
در گنج گردآمده باز کرد.
فردوسی.
رجوع به گرد آمدن شود.فرهنگ عمید
( گردآمده ) فراهم آمده، جمع شده.
پیشنهاد کاربران
مجموعه، برگرفته از گردآمدن جمع شدن در مقابل پراکندن
فراهم
کلمات دیگر: