کلمه جو
صفحه اصلی

مالشگر

فارسی به انگلیسی

rubber, masseur, rubber

masseur, rubber


rubber


لغت نامه دهخدا

مالشگر. [ ل ِ گ َ ] ( ص مرکب ) دلاک و مشتمالچی. ( ناظم الاطباء ). مشت و مال دهنده. ( گنجینه گنجوی ). آنکه برای رفع خستگی و جز آن بدن اشخاص را مالش دهد :
بتی کان همه مالش و تاب یافت
به مالشگر آسایش و خواب یافت.
نظامی ( از گنجینه گنجوی ).
|| کیسه کش و آنکه در حمام بدن را کیسه می کشد و پاک می کند. ( ناظم الاطباء ). || آنکه با زنان ملاعبه کند. ( فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به مالشگری شود.

فرهنگ عمید

دلاک، مشت ومالچی.


کلمات دیگر: