خسته و ریش خالص و بی آمیغ از هر چیزی .
قریح
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
قریح. [ ق َ ]( ع ص ) خسته و ریش. || خالص و بی آمیغ از هر چیزی. ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ). || ( اِ ) اول ابری که پیدا و نمایان گردد. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ). و رجوع به قریح السحاب شود.
فرهنگ عمید
مجروح، زخمی.
کلمات دیگر: