کلمه جو
صفحه اصلی

فراشی

فارسی به انگلیسی

office of a

فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به فراش جارو فراشی .
منسوب به فراش

لغت نامه دهخدا

فراشی . [ ف ِ ] (ص نسبی ) منسوب به بنی فراشة که نام اجدادی است . (سمعانی ).


فراشی .[ ف َرْ را ] (ص نسبی ) منسوب به فراش : جارو فراشی .


فراشی. [ ف َرْ را ] ( حامص ) کار فَرّاش. رجوع به فراش شود.

فراشی.[ ف َرْ را ] ( ص نسبی ) منسوب به فراش : جارو فراشی.

فراشی. [ ف ِ ] ( ص نسبی ) منسوب به بنی فراشة که نام اجدادی است. ( سمعانی ).

فراشی . [ ف َرْ را ] (حامص ) کار فَرّاش . رجوع به فراش شود.


فرهنگ عمید

شغل و عمل فرّاش.


کلمات دیگر: