( صفت ) نقاش .
کالبدگر
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
کالبدگر. [ ب َ / ب ُ گ َ ] ( ص مرکب ) سازنده کالبد. || حجار که کالبد چیزها را حجاری میکند. ( ناظم الاطباء ). || و ریخته گری که آنها را از چدن میسازد. ( ناظم الاطباء ). || نقاش. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). آنکه هر چیزی را نقش میکند. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ عمید
۱. مجسمه ساز.
۲. نقاش.
۲. نقاش.
کلمات دیگر: