( صفت ) ۱ - کسی که قصه ها را از روی کتاب برای دیگران خواند ۲ - قصه پرداز داستانسرا : در امر معروف و نهی از منکر بنوعی مبالغه فرمودند که قصه خوانان و معرکه گیران از اموری که در او شایبه لهو و لعب باشد ...
قصه خوان
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
قصه خوان. [ ق ِص ْ ص َ / ص ِ خوا / خا ] ( نف مرکب ) قصه خواننده. گوینده داستان. قاص :
چه گوید کس از خوبی قصه خوان
که درملک خوبی است صاحبقران.
چه گوید کس از خوبی قصه خوان
که درملک خوبی است صاحبقران.
طاهر وحید ( از آنندراج ).
شغلی بوده است که در دوره صفوی شیوع داشته است ، و عده ای از شاعران بدان لقب خوانده شده ان-د.فرهنگ عمید
کسی که از روی کتاب برای دیگران قصه بخواند، قصه گو.
دانشنامه عمومی
در گذشته قصه خوانی از جمله شغلهای رایج بوده است. ابن ندیم داستان سرایی را به اسکندرمقدونی نسبت داده است. گویا کهن ترین نمونه از قصه گویی که در دست است، داستان سرایی بیدپای برهمن برای دابشلیم، رای هندوستان است.
دائرةالمعارف فارسی مصاحب، شرکت سهامی کتابهای جیبی، 1356
فتوت نامه سلطانی، به اهتمام محمدجعفر محجوب، تهران، 1350
مجله انجمن فرهنگ باستان سال 1344
در جامعه اسلامی کار قصه گو در برخی دوره ها به عنوان شغل مورد نظر بوده است و در کتابهایی که در باره وظایف اجتماعی طبقات مختلف نوشته شده (همچون معیدالنعم سبکی)، وظیفه قصه گویان شرح داده شده است. از ضرب المثل اَلقاصُ لا یُحِبُّ القاص چنین برمی آید که از حدود قرن چهارم هجری و شاید قبل از آن، در جوامع اسلامی تعداد قصه گویان به حدی بوده است که در کنار هم یا در اماکنی نزدیک به یکدیگر به قصه گویی و رقابت می پرداخته اند.
قصه خوانان در دوره صفویه، داستانهای رموز حمزه، ابومسلم نامه، اسکندرنامه و شاهنامه را برای مردم می گفته اند. عبدالنبی فخرالزمانی به سبب علاقه بسیار جلال الدین اکبر پادشاه هندوستان، کتابی در آداب نقالی و قصه خوانی به نام دستورالفصی تألیف کرده است (خصوصاً در آداب روایت قصه امیرحمزه) امروزه اثری از این کتاب نیست.
واعظ کاشفی قصه خوانی را به دو بخش تقسیم کرده: حکایت گویی و نظم خوانی و در باره ابزار کار قصه خوانان گفته است:
دائرةالمعارف فارسی مصاحب، شرکت سهامی کتابهای جیبی، 1356
فتوت نامه سلطانی، به اهتمام محمدجعفر محجوب، تهران، 1350
مجله انجمن فرهنگ باستان سال 1344
در جامعه اسلامی کار قصه گو در برخی دوره ها به عنوان شغل مورد نظر بوده است و در کتابهایی که در باره وظایف اجتماعی طبقات مختلف نوشته شده (همچون معیدالنعم سبکی)، وظیفه قصه گویان شرح داده شده است. از ضرب المثل اَلقاصُ لا یُحِبُّ القاص چنین برمی آید که از حدود قرن چهارم هجری و شاید قبل از آن، در جوامع اسلامی تعداد قصه گویان به حدی بوده است که در کنار هم یا در اماکنی نزدیک به یکدیگر به قصه گویی و رقابت می پرداخته اند.
قصه خوانان در دوره صفویه، داستانهای رموز حمزه، ابومسلم نامه، اسکندرنامه و شاهنامه را برای مردم می گفته اند. عبدالنبی فخرالزمانی به سبب علاقه بسیار جلال الدین اکبر پادشاه هندوستان، کتابی در آداب نقالی و قصه خوانی به نام دستورالفصی تألیف کرده است (خصوصاً در آداب روایت قصه امیرحمزه) امروزه اثری از این کتاب نیست.
واعظ کاشفی قصه خوانی را به دو بخش تقسیم کرده: حکایت گویی و نظم خوانی و در باره ابزار کار قصه خوانان گفته است:
wiki: قصه خوان
کلمات دیگر: