کلمه جو
صفحه اصلی

جدید الورود


برابر پارسی : نورسیده، نوآمده، تازه، نو

فارسی به انگلیسی

newly - arrived

فارسی به عربی

مبتدی
دخل

مبتدي


مترادف و متضاد

freshman (اسم)
مبتدی، تازه کار، دانشجوی سال اول دانشکده، جدید الورود، نوچه، تازه کار ناازموده

income (اسم)
جریان، ورودیه، درامد، عایدات، عایدی، دخل، وارد شونده، جدید الورود

frosh (اسم)
دانشجوی سال اول دانشکده، جدید الورود

postulant (اسم)
جدید الورود، نامزد جدید، نامزد ورود به خدمت کلیسا

فرهنگ فارسی

نو رسیده تازه رسیده تازه وارد نو آمده .
در تداول فارسی نو رسیده تازه رسیده تازه وارد .

لغت نامه دهخدا

جدیدالورود. [ ج َ دُل ْ وُ ] ( ع ص مرکب ) در تداول فارسی ، نورسیده. تازه رسیده. تازه وارد. نوآمده. مسافری که تازه وارد شده یا هرکس که بجایی بتازگی وارد شده است.

فرهنگ عمید

۱. نوآمده، تازه رسیده، نورسیده.
۲. کسی که تازه به جایی وارد شده، تازه وارد.


کلمات دیگر: